کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

انتخاب پیش دبستانی برای کسرا

هفته گذشته کسرا و باباش برای انتخاب مدرسه جهت ثبت نام پیش دبستانی سری به مدارس غیر انتفاعی میزنند که در نتیجه دو جا را در نظر میگیرند یکی مدرسه فرهنگیان تو آصف و دومی هم مدرسه شهید فهمیده تو زعفرانیه و بعد دیدن هر دو جا کسرا  از مدرسه شهید فهمیده خوشش میاد که علتش را بعد اینکه من دیدیمش بهم گفت. مدیر این مدارس که خانم جهانگیری و خانم حسینی بودند خیلی به کسرا خوش آمدمیگن و با رفتاری که داشته کلی همونجا تعریفشو میکنن و میگن باعث افتخارمونه که تو این مدسه ثبت نام شه و تصمیمیات بعدی را به ما واگذار میکنن .با اینکه  مدرسه فرهنگیان خیلی بهمون نزدیکتره  ولی  در نهایت ما هم مدرسه شهید فهمیده را پسندیدی...
24 خرداد 1394

جشنواره کودک در هایپرمی تجریش

امروز با کسرا به جشنواره کودک هایپر می  رفتیم ابتدای سالن اسامی بچه ها را مینوشتند تا به ترتیب صورت اونها را نقاشی کنند نوبت به کسرا رسید . خانم نقاش با آبرنگ صورتشو نقاشی کرد.بعد  اتمام کار و برای شروع جشن به  طبقه بالا ی ها پیر رفتیم .طبقه بالا هم اول به بچه ها بادکنک میدادند و یک گروه نوازنده و خواننده منتظر ورود بچه ها بودند. مجری اعلام کرد هر بچه ای که دوست داره مسابقه بده دستشو بالا کنه ،کسرا هم دستشو بالا برد . و از بین بچه ها ده نفر برای مسابقه انتخاب شدند .مسابقه شروع شد وبچه ها با شنیدن بشین پاشو باید برعکس اون حرکت را انجام میدادند و کسانی  که نمیتونستند ...
18 خرداد 1394

توت خوری در باغ کامرانیه

چند روز پیش بود که شاهدخت خانم  تماس گرفت و ما را به صرف خوردن توت  دعوت کرد.دیروز بعد از ظهر به  فرمانیه رفتیم و مامان حاجی را هم  با خودمون  به اونجا بردیم .  چند دقیقه بعدمحراب خان با لباسهایی که از اتو شویی گرفته بود وارد  خونه شد  ما هم دور میز با عمه کنار استخر نشسته بودیم  که دایی انوشیروان شاهدخت تو باغ  اومدندو بعد از سلام و احوالپرسی بهمون گفتند  خیلی امسال توت ریخته و از فامیلها کسی نیومده و ما را به سمت پائین باغ بردند .کسرا هم  مدام در حال رفت و آمد به بالا و پائین  باغ بود و مادر بزرگش مدام صداش میزد که کنار استخر ...
18 خرداد 1394

کارها و حرفهای کسرا

کسرا هرکاری و که دوست داره انجام میده و بیشتر وقتهاهم برای دست زدن به وسایلی که مال خودش نیست اجازه نمیگیره ناگفته نمونه که کاری که بهش واگذار میشه به بهترین نحو انجام میده و بسیار پسر زرنگیه ،تو کارها هم دوست داره  دخالت کنه و هم کمک بده صفات خوب زیاد  داره خصوصا وقتی بهش بگی فلان کارو بکن و یا فلان چیز را بیار حتما چشم میگه و اون کار را انجام میده با اینکه مهد نبوده بی نهایت بچه راحتیه و با همه احساس صمیمیت داره حالا از لجبازیهاش بگم که تا بخواستش نرسه ول کن نیست مگر اینکه با چیزی حواسشو پرت کنی   و در عین حال اگه جواب درست و منطقی بشنوه حرفو قبول میکنه دیروز خاله جمیله باهاش ص...
17 خرداد 1394

بازی و تفریح در کنار رودخونه

جمعه بعد از ظهر بود که به طرف لواسانات جاده لشکر ک به راه افتادیم، وقتی به اونجا رسیدیم وارد باغ رستوران ساحلی شدیم و از پلی که بروی روخونه زده بودند گذر کردیم و به باغ گیلاسی رسیدیم که خیلی باصفا بودو نهر آبی هم از وسط این باغ رد میشد و کسرا هم توی باغ حسابی بازی کرد یکی از درهای باغ به سمت رودخونه باز میشد و خونواده هایی که به باغ اومده بودند کنار رودخونه را واسه نشستن  انتخاب کرده بودند .ما هم  از باغ  به طرف رودخونه اومدیم تا کسرا بتونه اونجا با بچه ها بازی کنه آناهیتا یکی از بچه هایی بود که با کسرا جور شدو تا زمان اومدنمون اونجا بود وکسرا به هوای بازی کردن کنار رودذخونه  از اونجا  د...
16 خرداد 1394

شهر بازی ارم

بعد از ظهر پنجشنبه چهاردهم خردادماه بود که با کسرا به پارک ارم رفتیم .کسرا بر ای اولین بار به این پارک میومد و از اینکه این همه وسیله بازی را کنار هم میبینه خوشحال بود و میگفت این از همه شهر بازیهایی که بودم بزرگتره ، دو تا ترن هوایی داشت که واسه کودکان ممنوع بود، یاد خاطرات کوچیکی خودم و امیر افتادم که باهم ما را سوار کردند و امیر دایی کسرا که 2 سال از من کوچیکتر بود و8 سالش بود واقعا ترسیده بود.کسرا تقریبا تمام وسایل کودک را سوار شد و  فقط چرخ و فلک و قایق بود که باهمدیگه سوارشدیم. اولین وسیله ای که سوار شد عروسک پرنده بود که بچه ها   با دنده کنترلش میکردند. تو هر وسیله ای هم که می ...
15 خرداد 1394

از حالت دادن مو برای مهمونی تا پارک کوثر شیان

دیروز بعد از ظهر به دیدن خاله احترام که چند روز پیش از مشهد اومده بودن رفتیم . ولی قبل اینکه از خونه حرکت کنیم ،کسرا جلوی میز توالت من همش در حال حالت دادن موهاش با آب و شونه بود اونقدر جلوی آئینه  رفت و آمد میکرد که صدای منو  بالابرد و بهش گفتم چقدر موهاتو شونه میکنی منهم میخوام آماده شم،  گفت  مامان  من دارم موهامو حالت میدم ببین چقدر قشنگ حالت ، موقع بیرون اومدن از خونه یه ظرف آب تو دستاش بود  که  فهمیدم واسه موهاش برداشته  وقتی بهش گفتم آب توی ماشین نمیتونی بیاری ناراحت شد و غرغر کرد و گفت حالا خونه خالم چطوری موهامو حالت بدم و من بهش گفتم موهای تو خوش&nbs...
14 خرداد 1394

کسرا و درختهای توت فرحزاد

کسرا بالا رفتن از درخت را دوست داره مخصوصا اگه درخت توت باشه خصوصا اینکه تجربه بالا رفتن از درخت توت را چندین بار داشته و از وقتی که توت در اومده  مدام بهمون گوشزد میکرد که توتها تموم شد و من از درخت بالا نرفتم تا توت بچینم .دیروز که طرفهای پونک کار داشتیم گفتیم فرصت خوبیه تا یه سر هم به فرحزاد بریم و کسرا به آرزوی خودش برسه .وقتی بهش گفتیم آماده شو بریم خرید ولی فبلش میخواهیم بریم  توت چینی،خوشحال شد و سریع اماده شد. توی راه سکوت کرده بود شاید فکر میکرد واسه اینکه باهامون بیرون بیاد این حرفو زدیم و چندین بار پرسید چرا نمیرسم .زمانیکه به فرحزاد رسیدیم  خیلی از رستورانها عروسکهای خودشونو واسه تعارف کرد...
11 خرداد 1394

دسته گل به آب دادنهای جدید

امروز کسرا و باباش با ماشین دنبال من اومدند و چون آخر وقت کاریم بود من جلوی دانشکده منتظرشون شدم تا بابای کسرا سریعتر به چشم پزشکی برسه و منو کسرا هم به خونه برگردیم وقتی به خونه رسیدیم بابای کسرا یادش اومد که باید وسیله ای را از توی  پارکینگ برداره قرار شد کسرا با من به بالا بیاد ولی برعکس کسرا  با پدرش به طبقه پائین رفت وقتی آسانسور تو طبقه  همکف ایستاد  دیدم که داخلش نیست و باز هم صداش از پائین میاد میدونستم که به بالا میاد وقتی صدای ورودش را شنیدم خیالم راحت شد که بالا اومده و در وردی را باز کردم و رفتم تا لباسهامو دربیا رم که کسرا خیلی شتابان با یک قاشق به راهروبرگشت، تعجب کردم و بهش گفتم ...
6 خرداد 1394

کنسل شدن مسافرت و تفریحات

تعطیلات رسمی فرصت خیلی خوبیه که  به مسافرت بریم و اوقاتمونو  با اقوام  بگذرونیم و لی  با سرما خوردگی و کسالت کسرا نه مسافرت رفتیم و نه به خونه اقوام سر زدیم کسرا دقیقا از جهارشنبه 7 اردیبهشت تب ولرز داشت و چون ویروس وارد بدنش شده بود سه شبانه روز تب کرد.   وقتی تبش قطع شد سرفه هایی که به همراه خلط بود شروع شد.شربت سینه هم هیچ اثری روی بهبودی سرفه هاش نداشت و با اینکه شب موقع خوابیدن دارو استفاده میکرد ولی داروهای گیاهی بهتر  جواب داد . بعد کسرا باباش مریض شد با اینکه خونه استریل کامل بود فکر میکنم علتش ویروسی بود که از بیرون به ما انتقال پیدا کرده بود و با خوردن بستنی تشد...
2 خرداد 1394
1